اخترک ب 8

راستی کِی اهلی شدیم؟

اخترک ب 8

راستی کِی اهلی شدیم؟

می‌دانی حبیب؟

حالم شبیه کسی‌ست که می‌داند چیزی تا پایان عمرش نمانده و می‌خواهد لحظه‌لحظه‌اش را کنار یارش بنشیند، در چشم‌های یارش خیره شود و تکرار کند که د و س ت ش د ا ر د . . .

نمی‌فهمم چرا این‌قدر حال و هوایم ابری‌ست... چرا حس می‌کنم دارم چیزی را از دست می‌دهم و باید تو را مطمئن کنم که خواستنی‌ترینی...

سر ناامیدی ندارم حبیب دلم... باور کن از اطمینانم که آنِ توام و آنِ منی، ذره‌ای کم نشده است؛ فقط نگاهت که می‌کنم دلم مثل شمعی شعله می‌کشد و یک‌هو از چشم‌هایم چیزی می‌چکد...

نمی‌فهمم چه شده است... بیشتر از تمام روزهایی که گذشت، د... دارمت... و دیگر دلم لب‌پر می‌زند از ع ش ق . . . انگار دیگر تابم تمام است...


می دانی حبیب؟

ن م ی د ا ن م ...


                            شازده کوچولو و گل سرخ

  • گل سرخ

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی